یگانه و یکتا یگانه و یکتا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

تمشک های مامان و بابا

یک روز خاکستری

سلام فرشته های مامان خیلی دوست داشتم الان جلوی روم بودین و باهاتون درد دل می کردم چند روزی هست حال مامانی اصلا خوب نیست گلو درد دارم نمی دونم چم شده احساس می کنم چیزی توی گلوم گیر کرده و موقع غذا خوردن احساس درد دارم نمی دونم اینم از عوارض بارداری هست یا نه از دیروز یکیتون خیلی کم تکون می خوره خیلی نگران هستم فردا میخوام برم دکتر صدای قلب قشنگیتونو بشنوم امروز یک خورده کار خونه کردم و الان از کمر درد نا ندارم دلم گرفته از تنهایی خودم که هیچ کسی رو ندارم بهم کمک کنه ای کاش یک خواهر کوچکتر از خودم داشتم که ازدواج نکرده بود بعد اون خیلی کمکم بود می تونستم با اون اتاق نی نی هامو درست کنم الان تنهام و کسی رو ندارم همه خواهرهام درگیر...
23 مرداد 1391

ما یک هفته از 7 ماه رو گذروندیم

سلام فرشته های مامان امروز دوروزه رفتیم توی هفته 29 انشاله تا اخر بارداری بتونیم همینطور خوب پشت سر بزاریم و به موقعه اش باییم توی بغل همدیگه هرچی میگذره برای مامانی کمی سختر میشه خوابیدن و مشکلات دیگه توی این هفته هم معده درد شدید دارم همراه با حالت تهوع نمی دونم چم شده فقط دعا می کنم مشکلی برای شما دوتا گلم پیش نیاد و از خدامی خوام بقیه راه هم یارویاورمون باشه تا ما به هم برسیم دخترای گلم برای مامانی دعا کنین تا مشکلی برام پیش نیاد و این چند ماه باقی مانده رو به سلامتی پشت سربزارم خدایا کمکم کن بدون تو من هیچم دوستت دارم مهربونم ..........   می بوسموتون فرشته های م امان   ...
15 مرداد 1391

دلم گرفته فرشته های من

سلام فرشته های مامان  چند روز ی هست دلم خیلی گرفته و از این درد دلهایی که دارم همش می ترسم که خدای نکرده مشکلی برام پیش بیاد ولی عسلهای مامان من به خدای مهربونم توکل کردم و همین برام قوت قلب می ده و نمی خوام زیاد فکرشو بکنم خدا جونم توی هرلحظه زندگی ام فقط توکلم به توست.الان ماه رمضان امده و امروز 11 روز هست که از این ماه گذشته من نمی تونم به خاطر شما دوتا فرشته خوشکلم روزه بگیرم ولی خیلی دوست داشتم روزه بگیرم و ثواب این ماه رو از دست ندم ولی میگن نه تنها ثواب نداره بلکه گناه می کنی برای همین ان شاءاله شما دوتا گل نازم که به دنیا امدین همه با هم روزه می گیریم وای خدای مهربونم یعنی میتونم اون روزها رو ببینم که با دوتا دخملی نازم...
10 مرداد 1391

یک روز خیلی بد

سلام فرشته های مامان خوبین امروز دوشنبه هست 2 مرداد ماه دومین ماه تابستون خیلی گرم عسلهای مامان امروز رو روزه گرفتم ولی طاقت نیاوردم وبازش کردم این هفته 27 هست شکر خدا این هفته که تموم بشه شما میرین توی 7 ماه خیلی خوشحالم که دارین بزرگ میشین هرچند هنوز مونده تا رشد اصلیتونو بکنین دیشب بابابایی رفتین سرویس تختتونو بگیریم که هنوز اقاهه حاضر نکرده بود خیلی عصبانی شده بودم دیروز روز بدی بود بابابایی دعوارکردیم سر همین موضوع خلاصه اعصاب هردوتایی ما بهم ریخت حسابی از دیشب با بابایتون صحبت نکردم اخه باهاش قهرکردم اونم گناهی نداره ولی خیلی ناراحت شدم وقتی جلوی مرد غریبه سرم داد زد و ناراحتیشو سرمن خالی کرد خیلی دیروز دلم گرفت و کلی گریه ک...
2 مرداد 1391
1